تَسَحّـُـــب

عصر یک جمعه ی دلگیر؛دلم گفت "بگویم،بنویسم"...

تَسَحّـُـــب

عصر یک جمعه ی دلگیر؛دلم گفت "بگویم،بنویسم"...

تَسَحّـُـــب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

"دوش مرا حال خوشی دست داد"

بر مه زیبای رخش بست داد

پای شدم تا برسانم برش

سرمه کند چشم،بگرد رهش

ماه عذارش چو مه چارده

اوست که پایان برد آن یازده

نیست نگاری که سراپرده اش

هست تمنای دلان ، برده اش

ای تو گه عالم رود اندر پی ات

دیده شود نجم ظهور کی ات؟

وی که بجز تو نبود دلبری

دل زگجا تا به کجا می بری؟

سرور من،سرو خرامان من

دل به دلت بسته دلم،جان من

نسخه ی دل،کی بنویسد نفس؟

دل ، که به یکباره بیفکند خس؟

خواسته ی دل که نظر بنگری

از بر آواره ات ار بگذری

کوچه به کوچه روم از بوی تو

مست شدم،مست خم موی تو

چهره،تو درهم نکش از دیدنم

شرم سحرها،چله بشکستنم

چشم سرت ، چشم دلم را گشود

ناوک چشمت ، درِ دل را ربود

نیست شود هر که دلش غیر بود

نی دل من جز تو که بهرش نبود

"دوش مرا حال خوشی دست داد"

بر مه زیبای رخت بست داد


پی نوشت:اولین سروده ام ؛برای نگارم...

پی نوشت2:لینک

تسحب
۲۰ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۲۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
تسحب
۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۴۵
آسمان؛
ماه،
ستاره،
حیاط خلوت و
حیات خلوت... .
شب نشینی هایم را دوست دارم
نمیدانم این هُرم نَفَس از کجاست که اجازه رخنه سرما را در وجودم،در قلبم نمیدهد،
نمیدانم از هُرم نَفَس محبّت توست که اینگونه میسوزم؛
آتَشَم میزنَد
یا از هرمِ عصیاِن نفسِ سرکش منَست که در تلاطم ذوب شده اَم
نمیدانم...
شاید هم[باز هم وقاحت و گستاخی من در برابرت]آتشِ عشقِ به تو،چون عَشَقّه،در وجودَم پیچیده است
نمیدانم...
شب نشینی هایم را دوست دارم
بی نَفَسی میخواهم،وقتی که
غَضَب زده اَم...
"ای نفسِ من!
وَیک...!"
______________________

پ.ن«هُوگویَک:مرغ شب آواز،مرغ حق گو»

+

بــی شــــکـــــ . . .
جهان را به عـشـق کسی آفریده اند؛
چون من که آفریده ام از عشق
جهـــانی بـــرای تـــــو . . .

تسحب
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۵۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

روی حرف زدن با تو را ندارم

من نه آنم که تو بینی

و نه آنم که دیگران بینند

به دریایی می مانستم که

حال ، او را به برکه ای مشغول کرده اند...

متلاطم میشوم؛

خیلی زود،

خیلی ساده،

با تعلقات

آن هم نه  یکی و نه دو....

بسیار... .

دل تنگم

مانند شاهینی که در قفس ،دلتنگ اوجش در آسمان میشود و

از غرورش دم نمیزند؛

فقط،

گوشه ای

کز میکند...

+

شـــــــــیر در بادیه عشـــــــــــــق تو روباه شود

آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست


تسحب
۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۳۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر