تَسَحّـُـــب

عصر یک جمعه ی دلگیر؛دلم گفت "بگویم،بنویسم"...

تَسَحّـُـــب

عصر یک جمعه ی دلگیر؛دلم گفت "بگویم،بنویسم"...

تَسَحّـُـــب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

میگویم..

چه وسعتی دارد؛

صفحات دلتنگی هایم

با "تو"..


میگویم..

دستانم را بگیر که؛

شیرینی لمس دستانت،

زیر انگشتانم مانده است...


پی نوشت:

1."هو".. 

2.صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد      که چون شکنج ورقهای غنچه تو بر توست

نه من سبوکش این دیر رندسوزم وبس     بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست

تسحب
۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۵۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر